معنی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهی

لغت نامه دهخدا

خوارزمشاهی

خوارزمشاهی. [خوا / خا رَ] (حامص) سمت خوارزمشاه. شغل منتسب به خوارزمشاه: و فرزندی از آن خداوند به خوارزمشاهی برود. (تاریخ بیهقی). || (ص نسبی) منسوب به خوارزمشاه:
آفاق زیر خاتم خوارزمشاهی است
مانا ز تخت یافت نگین پیمبری.
خاقانی.

خوارزمشاهی. [خوا / خا رَ] (اِخ) از طبیبان بود و او راست: زبدهالطب. (یادداشت بخط مؤلف).


پادشاهان

پادشاهان. [دْ / دِ] (اِ) ج ِ پادشاه. ملوک. صید. مُلَکاء. سلاطین. اَملاک. (منتهی الارب):پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. (تاریخ بیهقی).
پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند.
انوری.
پادشاهان سخن به صلابت گویند و باشد که درنهان صلح جویند. (گلستان). پادشاهان به نصیحت خردمند محتاج ترند تا خردمندان به صحبت پادشاهان. (گلستان). پادشاهان تخت توانند داد اما بخت نی و در مراتب خدّام توانند افزود اما در عمر نی. (دولتشاه سمرقندی).

واژه پیشنهادی

پادشاهان سلسله افشار

نادرشاه افشار (از سال ۱۱۱۵ تا سال ۱۱۲۶ خورشیدی) رضاقلی میرزا افشار (از سال ۱۱۱۵ تا سال ۱۱۱۹ خورشیدی) به‌عنوان نایب‌السلطنه حکم پادشاهی داشت.نصرالله میرزا افشار (از سال ۱۱۱۹ تا سال ۱۱۲۶ خورشیدی) به‌عنوان نایب‌السلطنه حکم پادشاهی داشت.عادل‌شاه افشار (از سال ۱۱۲۶ تا سال ۱۱۲۷ خورشیدی) ابراهیم‌شاه افشار (ازسال ۱۱۲۷ تا سال ۱۱۲۸ خورشیدی) شاهرخ‌شاه افشار (ازسال ۱۱۲۸ تا سال ۱۱۲۹ خورشیدی) دوره دوم (از سال ۱۱۳۰ تا ۱۱۷۵ خورشدی) حاکم مشهد، نصرالله میرزا دوم (از سال ۱۱۴۷ تا سال ۱۱۶۰ خورشدی) به‌عنوان نایب‌السلطنه حکم پادشاهی داشت.نادر میرزا افشار (از سال ۱۱۶۰ تا سال ۱۱۷۵ خورشدی) به‌عنوان نایب‌السلطنه حکم پادشاهی داشت.


از پادشاهان سلسله صفوی

شاه صفی

عادلشاه


از پادشاهان سلسله افشاریه

عادلشاه


از پادشاهان سلسله گورکانی

الغ بیگ

معادل ابجد

از پادشاهان سلسله خوارزمشاهی

1727

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری